بتبتبائئئئئئئئئئئئئئئئئئینتغغغغغغغغاتبتالتناتمتراادرانلئذدتنادزابارائلعنلدذتنلئرنعلئارنائلما

تهاهماتنتنلعنلناب

تنلاطبذط

بیلالا من به تو علاقه دارم .

 جناب رئیس جمهور پیشنهاد شما بسیار عالی بود چرا که اگر ملتی در

کشورشان حق انتقاد از سیاست های غلط دولت خود را نداشته باشند بهترین مکان برای آنان جهنم است.

گروه سیاسی "تیتریک"؛ ریاست جمهوری، صبح دیروز در همایش سالانه سفرا و

نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور که با حضور محمد جواد ظریف،

وزیر امور خارجه برگزار شد، با انتقاد از کسانی که نگران سیاست

خارجی دولت هستند اظهار داشت: سیاست‌ خارجی، دکترین مستقل ندارد

بلکه جزئی از سیاست‌ ملی است؛ عده‌ای شعار سیاسی می‌دهند اما بزدل سیاسی‌ هستند،

هر وقت مذاکره می‌شود، می‌گویند می‌لرزیم؛ به جهنم، بروید جای گرم که نلرزید،

خدا شما را ترسو و لرزان آفریده است.

آقای رئیس جمهور؛ در شعارهای انتخاباتی به وضوح بیان کردید که

آزادی اندیشه و بیان انتقاد حق همه ماست و حتی عنوان کردید که نقد و

نظر مخالف نیز نعمت است؛ پس چه شد که امروز با تکیه بر منصب قدرت،

ناقدان را بیسواد ، ترسو و بزدل می دانید و بر آن ها آشکارا خرده می گیرد.

 درست است من از دکتر جلیلی حمایت میکنم .

ولی ای مردم دین هرکس بر گردن خودش است 

چرا من این حرف را میزنم زیرا هر کدام از کاندیدا ها به یک طریقه ای مشکوکند 

چگونه؟        خوب:

آقای روحانی که از جهت فرهنگی مشی مشخصی ومقبولی ندارد 

آقای محسن رضایی که انگار کمکم نشان میدهند اسلام مقتصد نداریم

آقای عادل که توان اجرایی ندارند.

آقای ولایتی مشی سیاسی مشخص وواضحی ندارند.

آقای قالیباف که از بیت المال تبلیغ میکنند.

آقای جلیلی هم که قول واضحی نمیدهند. 

آقایان عارف و غرضی هم که هر شخص که کمی صحبتشان را بشنود به آنها رای نمیدهد.

ای مردم تکلیف هرکس برای انتخابات بر عهده خودش

عشق از آنجا شروع شد که خدا

مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما...

چادر یعنی به راحتی نمیتونی منو به دست بیاری ...!
چادر یعنی به طرز فکرم اهمیت بده نه به اندامم...!
چادر یعنی من فقط برای یک نفرم ...!

چادر یعنی هیچ وقت اجازه نمیدم مرز بین ما شکسته بشه...!

چادر یعنی امام زمان, هنوز کسایی هستن که منتظرت موندن...!

چادر یعنی من هنوز دنبال لذتم ( اما از نوع بهشتی)
چادر یعنی من میتونم خلاف جهت آب شنا کنم ...! 
چادر یعنی انتهای یک نگاه هرزه ...! 
چادر یعنی شاید هیچ وقت نفهمی من چی میگم ...!

مهندسی معکوس

دل مرنجان ای غلام اهل بیت

چونکه آمد بوی نام اهل بیت

بوی روزی تا غروب عاشق شدن

روز عاشورا به دام اهل بیت

بوی ماهی کامده نور دو عین

روز ذبحش با تمام اهل بیت

از صدا وبرق شمشیر حسین

دست حق است در نیام اهل بیت

ماه ذبح اعظم سلطان دین

بوی اشهد در کلام اهل بیت

ماه حرّیت وحر گشتن شده

با نوای لام وکام اهل بیت

روز محشر باز هم در پیشروست

مرغ اشهد روی بام اهل بیت

رستگاری تو تنها این بود

یک جوابت با سلام اهل بیت

چشم بر روز موعود خداست

روز خوب انتقام اهل بیت

شاعر :عادل چراغیان

                           گفت فحشا کجا آید پدید؟!؟

                          گفتمش در کوچه های بی شهید

روز خسران که رسد جمله فدا کاری ها

 در همان روز مثالند به بیماریها

گردنت کج شود وزموی باریک تر است

یادت آرند در آن روز زیانکاری ها

سائلی گوید که مغبون از چه رو گشتی چنین

کرده ای بر سر دنیا ی خودت زاری ها

دیگری گوید که زادوتوشه کم جم کرده ای

یادت آرند تماشای به خونخواری ها

که چرا امر به معروف ونهی از منکر

ننمودی به زمانت زغم خاری ها

شا عر :عادل چراغیان

نفس های تندمان خبراست از خارها

بنویسیم از درد

کنار تنور پیرزن تنها،

عرق ریزان،

با دو دستان سوخته،

بوی نان سوخته

و گیسوی بلند زمستانی،

به دنبال چروک ناموازی آن نگاه طوفانی

در کلنجاری همیشه با این همدمان بی فانوس غریبه:

با دیوار, با در, با کبوتر

با تمام آسمان شهر، با لحظه های دلگیر غروبی،

پنجره های شکسته چوبی...

بقیه در ادامه مطلب

    *********

بنویسیم از درد

زیر باران اشکهای کودک،

برق چشمانش، خوراکیها، عروسک...

در نگاه مادر آهی کاشته:

"آه از کبوتر،

نامه،

سفرهای  تا ابد"

هوای این کوچه عجب سرد است!

تماشای بازی همسالان چه میدانی چه پردرد است!!!

پیچیده هنوز بوی نان سوخته

و یک کاسه ایمان سوخته

                                      ********

بنویسیم از درد

کنار دختر زیبای ساحر

قصه ی اشک انسان,

آخرین سیگار شاعر...!

فریاد پدر هر شب

پای نگاه آتش گرفته

دختر اما مادر است و دختر است و دست تنها

و دلش خسته درد

کلاغ سیاه ده نامرد

روی دوشش زخم های بی حد

«آه از کبوتر، نامه، سفر های تا ابد»

باز هم بوی نان سوخته،

و گوشه دامان سوخته،

برگ، باد و بارانی که نبارید

دست های کبود سنگی،

طناب دار، پدر و چقدر دلتنگی

حنای سرخ  خونی

مرگ شادی

شاخه گل پشت در مانده،

تازه مانده پچ پچ آبادی...

ادامه را حتما بخوان

یا امام رضا هر وقت به گنبد طلایت مینگرم در دلم

میگویم :چقدر زیباست اما آقا خودتان گفتید

ما اهل بیت هم حسینی هستیم.پس گنبد

آقا حسین یادم می افتد که دلهای عالم راربوده.

...باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه،

یادم آمد کربلا را،دشت پر شور بلا را،

گردش یک ظهر غمگین،گرم و خونین،

لرزش طفلان نالان،زیر تیغ و نیزه ها را،

با صدای گریه های کودکانه،وندرین صحرای سوزان

،میدود طفلی سه ساله،پرز ناله،دلشکسته

،پای خسته،باز باران،قطره قطره،میچکد از چوب

 محمل،آخ باران،کی بباری برتن عطشان یاران،

ترکنند از آن گلو را،آخ باران... آخ باران

وارث خون های پاکی             وارث جسم صد چاکی

کی دیگه میخوای بیایی               ای وارث چادر خاکی

تویی که وارث یک آه              آهی از دختری پاکی

تو وارث راسای رو نی             وبدن های افلاکی

جمعه ها هی داره میره             دل من آتیش میگیره

پدرم میخواد ببیندت                  پدر من دیگه پیره

من میدونم مادر تو                   از گناه من دلگیره

من دارم فکر میکنم که              دیگه آقا ازم سیره

جوونا مون دیگه پیرن              پیرامون دارن میمیرن

شیعه های شما آقا                   به غمت آقا اسیرن

 شاعر:عادل چراغیان

((علی ای هما ی رحمت تو چه آیتی خدا را    

 که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را))

علی یعنی علو ،بالا ،امیر المو منین ،حیدر

،ولی ،والا ،کریم است و رحیم است ،

بلیغ است وشفیق است

 ،علیم است و عظیم است ،

علی یعنی شفقت ،مهربانی

،علی یعنی بلاغت ،خوش زبانی ،

علی زیبا، علی مولا ،علی مرد

،علی یعنی پر از زخم وپر از درد.

شعر از: عادل چراغیان